والفجر

اولین رسانه فرهنگی، سیاسی محله اندآن

والفجر

اولین رسانه فرهنگی، سیاسی محله اندآن

والفجر

مپـندار که تنها کربـلائیان را بدان بـلا آزموده اند ولاغیر
وسعت صحرای کربلا به اندازه همه تاریخ است،
ای دل تو چه می کنی ؟ می مانی یا می روی ؟
داد از آن اختـیار که تـرا از حسین (ع) جـدا کند.

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
پیام های کوتاه
  • ۱ ارديبهشت ۹۲ , ۱۳:۳۷
    سلام
آخرین نظرات
پیوندها

code by: moisrex.r98.ir
وبلاگکد اوقات شرعیاوقات شرعی خمینی شهر

در مسیر پیشرفت و ترقی

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۱۲ ب.ظ

برای تفریح خانم بچه ها! اصفهان بودم یاد سریال "بهترین تابستان من" افتادم.
"بهترین تابستان من" نام سریالی که دهه شصتی ها بهتر یادشونه.نگاهی کمدی به دفاع مقدس با بازی علی صادقی و دوبلاژ لهجه یزدی.
یادمه در تصویری علی صادقی هنگام اعزام به جبهه با همون لهجه یزدی می خواند و لودگی می کرد" ننه ام میگه جبهه نرو. جبهه میری تنها نرو. تنها می ری رو مین نرو. رو مین میری هوا نرو. هوا میری پایین بیا..."
برای اولین بار هفت هشت ماه پیش، پشت ویترین های پاساژهای همین اصفهان، مانکن های پلاستیکی، مانتوهای رنگی با ساپورت مشکی را نمایش گذاشته بودند.اون موقع مثل خیلی از رهگذرها فقط نگاه کردم موقعی فهمیدم قضیه جدی است که در رفتن دوباره ام به اصفهان همون پوشش را در مانکن های خیابانی (البته از نوع گوشتی) دیدم.همین ماه رمضان کرمانشاه بودم. منطقه ای کردنشین. کردی که در ذهنم یعنی غیرت و حمیت. ولی با کمال نا باوری همان پوشش کذایی البته مترقی تر یعنی نه با ساپورت مشکی بلکه رنگی اون هم گل و بوته دار و مانتویی که مانتو نبود و...
گفتم: ماشالا کردها از ما مترقی ترند و گوی سبقت را از اصفهانی ها ربودند. در این مسیر ترقی از اصفهان ناامید شده بودم که دیروز بارقه هایی از امید برایم روشن شد. ساپورت مشکی همچنان مشکی بود لکن در مسیر پسرفت-ببخشید پیشرفت- ضخامت آن را نشان رفته بودند؛ ضخامتی در حد جوراب بدن نما.
چندین سال پیش متنی درباره حجاب نوشته بوده که شلوارهای لی را آن هم از نوع چسبان را به سخره گرفته بودم. به حمدالله توفیق حاصل شد و اطلاعات عقب افتاده ام به روز-ببخشید آپدیت- شد.
اینجا بود که یاد علی صادقی افتادم
ننه ام میگه که لی نپوش. لی میپوشی چسبون نپوش. چسبون می پوشی ساپورت نپوش. ساپورت می پوشی نازک نپوش. نازک می پوشی مانتوی چاک دار نپوش. چاک دار می پوشی کوتاه نپوش. 
و احتمالا در ادامه
کوتاه می پوشی لااقل بپوش. اگه نمی پوشی لباس زیر بپوش ... قس علی هذا
با این سرعت پیشرفت تا چند ماه آینده اگه این ادامه اتفاق افتاد من یکی که دیگه غافلگیر - ببخشید سورپرایز- نمی شم.
اما چیزی که برام هنوز حل نشده:
اصلا کار به دین و خدا نداریم. می خوام بدونم اصلا احساس بدی نمی کنند که یک جوان یا حتی یک مردی به اونها نگاه جنستی و هوس آلود بکنه؟ آیا تو این لباس احساس امنیت دارند؟ یا مردها(نرها) را، مرد(نر) حساب نمی کنند. حقیقتش را بخواهید بعضی وقتها می گم کاشکی میشد گاهی جنسیتمان به صورت ماهوی عوض میشد تا روحیات این موجودات عجیب الخلقه را درک می کردیم. و البته در همین جنسیت هم که هستم. درک درستی از مردهای چنین زنهایی پیدا نکردم.

محمد رضا کریمی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۱۱
والفجری ها

نظرات  (۶)

اگر چهار تا فیلم سینمایی هالیوودی با چند تا فیلمهای تلویزیون خودمون که غیرت و حیا را مسخره می کنن ببینید و چهارروز هم با بچه ها تو چارباغ و خیابون نظر ول بگردید و اگر یکی دو بار هم لب و لوچه و ... را دقیق نگاه کنید اونوقت با تحیر نمیپرسید چرا مردا بیغیرت شدن و زنها بی حیا!
فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگ
پادشاهی دنبال بافرهنگ ترین لباس می گشت
دو خیاط از شهر بیگانه ای آمدند و گفتند ما با فرهنگ ترین لباس را می دوزیم ،منتهی فقط با فرهنگ ها می توانند آن را ببینند
خلاصه چند ماهی سوزن و نخ را بالا و پایین می بردند و مشغول دوختن لباسی دروغین بودند و همه از ترس این که نگویند بی فرهنگ هستند می گفتنند چه لباس زیبایی
بعد از مدتی آن دو خیاط گفتند لباس آماده است و پادشاه را لخت مادرزاد کردنند و به قول خودشان لباس را بر او پوشاندند و در شهر گردانیدند و همه مردم(از خود پادشاه تا درباریان و دیگران) از ترس  انگ بی فرهنگ می گفتند به به چه لباس زیبایی
تا آنکه به تصور خودشان دیوانه ای ( عاقلی)فریاد این پادشاه که همه جایش پیداست پس کو لباسش.....
حال........
سلام؛
به معجون بگید تا دیر نشده این هم تو سایتشون بذاره!
سلام؛
خدمت برادر محمدرضا کریمی باید عرض کنم که البته آقایان هم دست کمی از خانمها ندارند و هر دو طیف بعضی جاهای بدنشان میخارد! و تمامی این صحنه‌هایی که می‌بینید به جهت اعلام نیاز برای خاراندن همان جاهاست و باز هم البته بعضا به این نیاز همدیگه پاسخ گفته و به خاراندن هم مشغول می‌شوند. ناگفته نماند که جوانند و جوانی می‌کنند منتها راه را اشتباه کرده‌اند و روش آرام کردن خارش بدن را بلد نیستند و البته این هم به دلیل کم‌کاری ما و شما و فرهنگیان به ویژه جامعه روحانیت معظم و دلسوز می‌باشد که بلد نیستند چطوری بعضی جاهای جوانها را بخارانند که به این فلاکت دچار نشوند و دنبال هم راه نیفتند و تا اینکه بیگانگان به خاراندن آنها مشغول نشند و آنها را هدایت نکنند.

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

 مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری گه می خوری تو و هفت جد آبادت خجالت نمی کشی؟

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم

مرد خشکش زد همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی