حسین(ع) و عزاداری های ما
حسین جان وقتی برای جنگ رهسپار شدی در واقع داشتی با موانع رسیدن به خدا می جنگیدی، برای بیدار شدن مردم حرکت می کردی فقط خدا را می دیدی و برای رسیدن به او هر رنج و سختی را تحمل می کردی تشنه بودی در انتظار سیراب شدن از آب کوثر.
گوشه ای از شکوه عزاداری مردم محل
اکنون که از شهادتت سال ها می گذرد هنوز دریا با امواجش، آسمان با ارکانش، زمین با اطرافش، درختان با شاخه هایشان و ماهیان در اعماق دریاها برایت می گریند ولی گروهی یادشان رفته شدت فاجعه را. تیرهای مسموم سه شعبه را. صدای شکسته شدن استخوان ها را. صدای افتادن خط بر صورت زینب (س) را و رنگ سفید نشسته بر موهای زینب(س) را.
می آیند در مراسم حسینی ات می نشینند ولی یادشان می رود مدرسه عشق را، درس آزادگی را، کلاس ادب را، کاش سرمشق درست را می آموختند کاش در هدف تفکر می کردند. نمی دانم دیدن ظهر عاشورایی برایت سخت تر بود که یارانت سپر تیرهایی شدند که در نماز به سویت پرتاب شد و مانند پروانه دور شمع وجودت پرپر شدند یا ظهر عاشورایی که محبان ومدعیانت از امر به معروف و نهی از منکر دور شده اند. ظهری که بخاطر صفوف بلند غذا، نمازها به تاخیر می افتد و گاهی هم خوانده نمی شود. طلب نمودن آب علی اکبرت بخاطر سنگینی اسلحه برایت سخت تر بود یا سیراب شدن بخاطر سنگینی معده؟؟؟
ته مانده غذاهای نذری در اثر شکم سیری
آنجا علی اکبرت را به جام آب کوثر از دست بیامبر بشارت دادی و اینجا باید غصه بخوری از بی خردی، بجای تاسی که اگر تاسی ظاهری هم می کردیم حداقل یک شبانه روز اب نمی نوشیدیم.
آنجا شاهد به خون غلتیدن پسر شیرخواره ات بودی و اینجا شاهد ریختن خون سرهایی هستی که از بی خردی بهانه تو می شوند. آنجا خون علی اصغرت، لشکریان کفر را که جز از قساوت بهره ای نبرده بودند، دعوت به توبه می کند و اینجا لشکریان دشمن را خوشحال از داشتن قساوت قلب محبان.
پارچه ی سفید خون آلود قمه زنان
آن زمان دخترت رقیه(س) شکمش را به خاک کربلا میگذراد تا عطش رفع شود و به خواب رود اکنون شکم ها از سنگینی بخواب می رود.
اسراف در همه مراسمات مذموم است اما در اثر شکم سیری در عزاداری ها مذمومتر
آن صحنه سخت بود که با بدن بی جان پسر برادرت قاسم روبرو بودی و یا نمایش حجله و خونچه ای که رسومات و خرافه های خود را به شما نسبت می دهند.
نمی دانم چقدر غم بر غلبت سنگینی می کند. غم عاشورای آن زمان یا غم محرم ها و عاشوراها و رفتارهای این زمان.
از غفلت شب عاشورایی ما در عجبی یا شبی که تمام اصحابت را جمع کردی و زمزمه و ذکر خدا را جاری کردید از صدای تلاوت قرآن شما چند نفری از لشکر عمر سعد به شما ملحق شدند، براستی چه رازی بود در این عبادت ها چه سکوتی داشت این شب ها چه سکوت پر صدایی!!!
حسین جان اگر چه ذهن ما از ادراک واقعه ی بزرگ عاشورا عاجز است ولی غم و اندوه ما از شهادتت هر سال تازه تر می شود.
ای حسین از خدا برایمان طلب مغفرت کن از او بخواه هدف تیرهای زهرآلود و ناجوانمردانه ی دشمن قرار نگیریم. بصیر باشیم و جزو یاران امام زمان (عج) قرار بگیریم. به حق حضرت سجاد و گریه هایش که چهل سال در فراق و عزایت بارید.
السلام علی الحسین...
بیایید تلاش کنیم بر زیباییهای عزاداری محلمان بیفزاییم...
تدارکات تهیه شام شب عاشورا در مسجد امام خمینی(ره)
وقتی دست اندرکاران شام شب عاشورا از فرط خستگی همانجا در آشپزخانه می خوابند. اجرکم عندالله