حسین جان وقتی برای جنگ رهسپار شدی در واقع داشتی با موانع رسیدن به خدا می جنگیدی، برای بیدار شدن مردم حرکت می کردی فقط خدا را می دیدی و برای رسیدن به او هر رنج و سختی را تحمل می کردی تشنه بودی در انتظار سیراب شدن از آب کوثر.
گوشه ای از شکوه عزاداری مردم محل
اکنون که از شهادتت سال ها می گذرد هنوز دریا با امواجش، آسمان با ارکانش، زمین با اطرافش، درختان با شاخه هایشان و ماهیان در اعماق دریاها برایت می گریند ولی گروهی یادشان رفته شدت فاجعه را. تیرهای مسموم سه شعبه را. صدای شکسته شدن استخوان ها را. صدای افتادن خط بر صورت زینب (س) را و رنگ سفید نشسته بر موهای زینب(س) را.