انسان چقدر برای ما مهم است؟ حالا هر که میخواهد باشد؟
دیدم این خاطره از حاج آقای پناهیان برای من و امثال من که ادعای کار فرهنگی داریم خیلی مفید است، گفتم از دوستان دریغ نکرده باشم.
ماها واقعاً انسان ها را به ما هو انسان چقدر دوست داریم؟
روزی جوان دانشجویی که برای مشورت در مورد کار فرهنگی در دانشگاه آمده بود،
گفت «می خواهم در دانشگاهمان کار فرهنگی کنم. چه کار کنم بهتر است؟»
از او پرسیدم «بلدی رخت و لباس بشویی؟»
گفت «بله، رخت و لباس که بلدم بشویم اما این چه ربطی به کار فرهنگی دارد؟ من می خواهم کار فرهنگی کنم.»
گفتم «حاضری لباس های هم اتاقی خودت در خوابگاه را بشویی.»
گفت «نه، کار سختی است.»
بعد به شوخی گفت «اینجا که جبهه نیست تا ما از این جور ایثارگری ها کنیم.»
گفتم «جبهه نیست ولی هم اتاقی تو که آدم است. تو برای آدم بودن او چقدر ارزش قائلی؟»
گفت «ممکن است بچه خوبی نباشد.»
گفتم «اتفاقاً چون ممکن است بچه خوبی نباشد، دارم این سوال را می کنم. آیا قیمت آدم بودنش برای تو این قدر هست که اگر یک وقت پیش آمد، بتوانی با طیب خاطر و لذت، لباسش را بشویی و بگویی دارم لباس یک انسان را می شویم؟»
صادقانه گفت «نه، من این جوری نیستم.»
صمیمانه گفتم «اگر این انسان این قدر نزد تو اهمیت ندارد، چرا می خواهی برای هدایتش کار فرهنگی کنی؟ به تو چه ربطی دارد که نگران بهشت و جهنم مردم باشی؟ تو که آدم ها را دوست نداری، چه کار به سرنوشتشان داری؟»
* البته موضوع شستن لباس دیگران، صرفاً یک شیوه برآورد است نه اینکه واقعاً شستن لباس دیگران یک شاخص قطعی باشد. به هر حال انسان باید نگاه کند و ببیند چقدر برای دیگران ارزش قائل است.
ما در این صد روز در ایران تحول کرده ایم
کدخدا را دیده و با او تعامل کرده ایم
اقتصاد مملکت را زیر و رو آورده ایم
سهم آن احزاب را هم ما تقبل کرده ایم
عرصه ی فرهنگ را آسوده خاطر کرده ایم
سایت های اونجوری را رفع فیلتر کرده ایم
فیس بوک وزرا را اولویت داده ایم
بیلبورد کدخدا را زیر کاتر کرده ایم
پیشرفت علم را ما کله ملق کرده ایم
آن همه دندان سالم را لقالق کرده ایم
قبل از آنکه کدخدایان زمین لب تر کنند
پیش رفت هسته ای را خود معلق کرده ایم
مردم این سرزمین را ما دو قسمت کرده ایم
آن دهم درصد نشان اکثریت کرده ایم
آنکه با ما نیست را افراطی الدین خوانده ایم
آنکه با ما هست را بی حد کرامت کرده ایم
طرح های دولت پیشین خود رد کرده ایم
آنچه در قوطی عطاران نباشد کرده ایم
قیمت خودرو اگرچه رو به بالا می رود
کاهش نرح دلار و ارز را سد کرده ایم
ایده ی مهر آفرین را آش و لاشش کرده ایم
مسکن مهر وزین را بی صاحابش کرده ایم
سوخت های هسته ای نابود گشت و در عوض
قیمت گوجه فرنگی را مهارش کرده ایم
معنی فتنه گری را ما سوالش خوانده ایم
بازگشت فتنه گر را اعتدالش خوانده ایم
فتنه ی فتنه گران را ماست مالش کرده ایم
داس بران را ولیکن ما کلیدش خوانده ایم
[پاسخ]سید جلال